برای پروژهی مستندسازی تجربیات مدیران سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران (ایدرو)، امروز با یکی از مدیران قدیمی سازمان گسترش مصاحبهای داشتم.
در انتهای گفتگو، ضبط را خاموش کردم تا آن تجربهها که نمیخواهند ضبط شود را بگویند.
با لحنی پُردرد داستان اخراج نزدیک به ۵۰ تن از مدیران و کارشناسان درجه یک سازمان گسترش را در اوایل انقلاب تعریف کردند، افرادی که بسیاریشان تحصیلکردهی آکسفورد، هاروارد و دیگر دانشکدههای برجستهی مدیریت صنعتی جهان بودند. نسلی که برای توسعهی ایران آموزش دیده بود.
کسی که دستور اخراج این کارشناسان را صادر کرده بود کسی نبود جز مدیر منصوب آقای ه. ط. (اصلاحطلب کنونی) که ایشان پیش از آنکه در سازمان گسترش مدیر شوند، در بازار تهران زیپ فروش بودند.
اینهمه خرج آن جوانها شده بود که بروند علم جدید مدیریت و توسعهی صنعتی را از بهترین دانشگاههای دنیا یاد بگیرند و بعد بیایند به مملکتشان خدمت کنند، آنوقت یک زیپ فروش بشود مدیر آنها و تصمیم بگیرد که نگهشان دارد یا اخراجشان کند.
نمیتوانستم درک کنم که چطور کسی بدون تحصیلات، تجربه یا دانش مدیریت صنعتی، سکاندار مهمترین نهاد توسعهی صنعتی کشور بشود. جایی که اشتغال در آن، چشماندازی صنعتی، راهبردی و ملی و حتی فراملی میطلبد. جایی که یک تصمیم نادرست، میتواند به آیندهی صنعتی کشور لطمههای جبرانناپذیر بزند.
*با احترام فراوان به همهی زیپ فروشان عزیز