دورکاری و بهره‌وری در قفس بوروکراسی و مدیربازی

امروز وسط جلسه‌ی مجازی با تیم کارفرما در بریزبین، مشغول ارائه بودم که چند آلارم پشت سر هم، گوشه‌ی نمایشگرم ظاهر می‌شدند – مثل مزاحمی سمج، تمرکز من و تیم را به هم ریخته بودند.

یکی را خواندم:

«?Are you in the office today».

حدس زدم ماجرا چیست.

مدیر دفتر ملبورن شرکت بود. همان‌که اخیراً برای همه ایمیلی زده بود که «همه باید نیمی از هفته را در دفتر باشیم.»

بعد از جلسه تماس گرفتم.

با لحنی جدی فرمودند: «طبق سیاست جدید، همه باید دست‌کم نیمی از وقتشان را در دفتر حضور داشته باشند.»

انگار دارد از قانونی جهانشمول و غیرقابل خدشه صحبت می‌کند، نه از یک دستورالعمل داخلی که معلوم نیست برای چه دنیایی نوشته شده.

اما یک نکته‌ی ساده را نمی‌خواست بفهمد:

من نه با او کاری دارم و نه هیچ کسی در دفتر ملبورن.

تیم توسعه و تحویل من در سیدنی و بنگلور هند هستند. کارفرمایم در بریزبین است. پروژه‌ای که دارم تحویل می‌دهم هیچ ارتباطی با دفتر ملبورن و موقعیت فیزیکی من ندارد.

اما باز مثل صفحه‌ی گرامافونی که سوزنش گیر کرده باشد تکرار میکرد:

«ما باید سیاست کاری شرکت را رعایت کنیم.»

داشتم عصبانی می‌شدم. گفتم هدف از وضع سیاست‌های کاری چیست؟

آیا برای بالا بردن بهره‌وری کاری مشاوران است یا فقط راهی‌‌ست برای اعمال کنترل و یکدست کردن همه؟

من جزو آن‌هایی هستم که سال‌هاست دورکاری می‌کنند. با مهلت۱، خروجی۲ و تیمی پراکنده کار می‌کنم، نه با ساعت ورود و خروج.

با نتیجه و تاثیر قضاوت می‌شوم، نه با اینکه صندلی‌ام در کدام دفتر است.

اما حالا، انگار باید برای هر قدمی که بیرون از سیاست‌های شرکت برمی‌دارم، توضیح بدهم.

حتی اگر آن قدم، درست‌تر، منطقی‌تر، و بهره‌ورتر از سیاست‌های خشک کاری باشد.

در لابلای خطوط خشک و بی‌روح آیین‌نامه‌ها و سیاست‌ها، شرکت‌ها فراموش می‌کنند که هدف سیاست‌های کاری، ایجاد شرایطی برای تحقق بهره‌وری کارکنان است—نه تحمیل حضور فیزیکی و کنترل صرف.


  1. Deadline ↩︎
  2. Deliverable ↩︎
پیمایش به بالا