«پس تو اردک هستی»

گاهی در دل پروژه‌های پرچالش، یک جمله‌ی تشویق‌کننده و صادقانه می‌تواند تمام خستگی‌ها را از تن آدم بیرون کند.

دیروز بازخوری از یکی از مدیران ارشد کارفرما گرفتم که بخشی از آن برایم تأمل‌برانگیز بود:

«.several of my colleagues remarked that you’re very smooth and unflappable too 😊 great qualities in a high pressure project delivery environment…»

بیش از هر چیز، توصیف من به‌عنوان فردی “smooth and unflappable” یعنی «آرام، مسلط و خونسرد» برایم جالب بود — چون خودم، در بسیاری از جلسات و کارگاه‌ها، فشار زیادی را تحمل می‌کردم. گاه خسته، گاه بی‌تاب، و گاه مستاصل۱. اما ظاهراً آنچه به چشم دیگران آمده، آرامش و تسلط بوده.

یاد گفتگویی سال‌ها پیش افتادم — تازه مهاجرت کرده بودم. در بانک ای ان زد۲ پروژه‌ای داشتم. نیکول مدیر پروژه‌، بعد از هفته‌ها کار فشرده و جلسات پرفشار، تیم بزرگ پروژه را برای دورهمی شبانه به یک بار دعوت کرده بود. بوی پیتزای برشته در تنور چوبی، با بوی آبجو و الکل در فضا پیچیده بود.

نیکول وقتی سرش کمی گرم شد، با لبخندی بر لب و چشم‌هایی نازک شده اما شاد و شیطان، گیلاس به دست، خرامان به من نزدیک شد و گفت:

«چقدر خوبه که تو اینقدر توی کار، آروم و خونسرد هستی؟»

با تعجب گفتم:

«من؟ من اصلا آدم آروم و خونسردی نیستم.»

لبخندش کمی محو شد. آب دهانش را قورت داد و با انگشتش چند بار آرام به سینه‌ام زد. هر بار که کلمه‌ای می‌گفت، مکثی می‌کرد و انگشتش را محکم‌تر فشار می‌داد:

«پس – تو – اردک – هستی»

شوکه شدم. با خودم فکر کردم کجای قیافه‌ام شبیه اردک است؟ کمی دلخور شدم، اما گذاشتم پای زیاده‌روی‌اش در مشروب. لبخند زدم – بی‌هیچ حرفی. شاید همین لبخند و سکوتم را نشانه‌ی آرامش و خونسردی می‌دانست.

چند لحظه بعد ادامه داد:

«روی آب چهره‌ات آروم و بی‌حرکته، اما زیر آب، با تمام توان داری پا می‌زنی.»

آن‌روز‌ها فکر می‌کردم که همه‌ از دست‌وپا زدن من در این محیط جدید باخبرند. اما ظاهراً جور دیگری می‌دیدند. همین تضاد است که شنیدن چنین بازخورهایی را باارزش‌تر می‌کند — اینکه بدانی آنچه به چشم آمده، آرامش و حرفه‌ای‌گری بوده، نه اضطراب و تردیدهایی که گاه در درونت می‌جوشد.

البته آنها نمی‌دانستند نیمی از مواقع، صورتم بی‌احساس است چون درست نفهمیده‌ام چه می‌گویند! و درضمن لحظه‌های غیراردکی‌ام را هنوز ندیده‌اند…

به نظرم بهترین بازخورها همین بازخورهای صادقانه و خودمانی و بی‌واسطه‌اند. آنهایی که وجه جدیدی از خودت را در سخن دیگری کشف میکنی.

بازخورها به ما کمک می‌کنند که از چشمان دیگری به خودمان بنگریم – تصویری از خودمان که شاید خودمان هرگز ندیده بودیم.


  1. overwhelmed ↩︎
  2. ANZ bank ↩︎
پیمایش به بالا