مستندسازی تجربیات مدیران سازمان گسترش: تأملی بر رویکردهای دسته‌بندی دانش

به مناسبت پنجاه‌مین سال تأسیس سازمان گسترش و نوسازی صنایع ایران، بر روی طرحی برای مستندسازی تجربیات مدیران این سازمان کار می‌کنم—تلاشی برای ثبت و طبقه‌بندی دانشی که طی دهه‌ها در دل نظام مدیریتی کشور شکل گرفته است.

یکی از چالش‌های اساسی در این مسیر، مسئله‌ی دسته‌بندی و نمایه‌گذاری محتواست. مروری بر ادبیات این حوزه نشان می‌دهد که دو رویکرد متمایز و در دو سر طیف فکری قرار دارند:

در یک‌سو، دیدگاهی «سخت» قرار دارد که معتقد است طبقه‌بندی محتوا باید با روش‌های علمی، مهندسی و با دخالت متخصصان حوزه انجام شود. در سوی دیگر، رویکردی «نرم» قرار دارد که تأکید دارد دسته‌بندی و برچسب‌زنی باید توسط خود کاربران و بر اساس استفاده‌ی واقعی آن‌ها از محتوا انجام گیرد—آن هم به‌صورت باز، آزاد و مشارکتی.

این تمایز مفهومی را می‌توان با وام‌گیری از ادبیات «علم سیستم‌ها» نیز بهتر فهم کرد. در این چارچوب، رویکرد «سخت» در پی یافتن راه‌حل‌های دقیق، قابل تعمیم و مبتنی بر منطق تقلیل‌گرا برای مسائل پیچیده است. در مقابل، رویکرد «نرم» با نقد همین نگاه علمی، بر زمینه‌مندی مسائل و نقش پیچیده و چندلایه‌ی انسان در شکل‌گیری و حل آن‌ها تأکید دارد. این زمینه می‌تواند اجتماعی، سیاسی، فرهنگی یا ساختاری باشد.

همچنین، آموزه‌های «رویکرد اقتضایی» به ما می‌آموزند که هیچ راه‌حل جهانی و از پیش تعیین‌شده‌ای برای همه‌ی مسائل وجود ندارد؛ بلکه باید متناسب با ماهیت هر مسئله، رویکرد مناسبی برگزید. از این منظر، هیچ‌یک از دو رویکرد سخت یا نرم ذاتاً برتر یا ناکارآمد نیستند، بلکه میزان کارآمدی آن‌ها به بستر و ویژگی‌های هر مسئله وابسته است. برای نمونه، در مسائل فنی که نقش عامل انسانی حداقلی است، رویکرد سخت مناسب‌تر است. اما هرگاه انسان—با تمام پیچیدگی‌ها، برداشت‌ها و روابطش—به‌عنوان عامل اصلی مطرح باشد، نیاز به رویکردهای نرم و انعطاف‌پذیر پررنگ‌تر می‌شود.

با تکیه بر این چارچوب نظری، تلاش می‌کنم در پروژه‌ی مستندسازی تجربیات مدیران، شیوه‌های دسته‌بندی و برچسب‌زنی محتوا را نیز در همین دو قالب «سخت» و «نرم» بازشناسی و تحلیل کنم. هدف آن است که برای هر محتوای مستندشده، بر اساس زمینه و هدف آن، رویکرد مناسب‌تری برگزینیم—نه به‌دنبال یکسان‌سازی، بلکه در پی تناسب و کارآمدی بیشتر.


پیمایش به بالا