در جدیدترین پروژهام، به دعوت یکی از شرکتهای نرمافزاری باسابقه، کار تدوین استراتژی سبد محصولات را آغاز کردیم.
تیم مدیریتی جوان این شرکت، با نگاهی باز، به لزوم بازنگری در استراتژی محصولات و نرمافزارهای قدیمی پی بردهاند—در حالی که تضاد دیدگاه میان مدیران کسبوکار جدید و برنامهنویسان فنی با سابقه، ملموس است. اما همین پذیرش مسئله، نخستین گام مهم در مسیر تحول بود.
در چنین شرایطی، مدل مکنزی۱ برای برنامهریزی سبد محصولات انتخاب شد؛ نه بهدلیل علاقهی شخصی، بلکه بهدلیل تناسب بالای آن با مسئله:
- این مدل، با تمرکز بر سبد محصولات، به سازمان کمک میکند منابعش را به پروژهها و محصولات پُرپتانسیلتر اختصاص دهد.
- ساختار چندبعدی مدل (جذابیت بازار × توانمندی شرکت) امکان تحلیل واقعبینانهی هر محصول یا پروژه را فراهم میسازد.
- تصمیمگیری و اولویتبندی بر مبنای داده، نه سلیقه، صورت میگیرد.
- فرایند آن سریع، عملیاتی، و برای تیم قابل فهم و مشارکتپذیر است—ویژگیای کلیدی در محیطهای در حال تغییر.
در حال حاضر، وارد فاز تحلیل مقدماتی شدهایم و بهزودی نقشهی راه تصمیمگیری برای سرمایهگذاری، حفظ یا توقف پروژههای مختلف تدوین خواهد شد.
- GE/McKinsey ↩︎