زندگی و کار تحت فرمان الگوریتم‌ها

صبح باید با پرواز ۷ صبح برای یک کارگاه دو روزه به بریزبین می‌رفتم. ساعت را تنظیم کرده بودم، اما از شدت خستگی از شب‌بیداری، صدای زنگ را نشنیدم. وقتی بیدار شدم، ۵:۳۰ بود. نه فرصتی برای دوش گرفتن داشتم، نه برای نوشیدن یک فنجان قهوه. با خودم گفتم در لانج فرودگاه، قهوه‌ای می‌گیرم. اما […]

زندگی و کار تحت فرمان الگوریتم‌ها خواندن نوشته »

«پس تو اردک هستی»

گاهی در دل پروژه‌های پرچالش، یک جمله‌ی تشویق‌کننده و صادقانه می‌تواند تمام خستگی‌ها را از تن آدم بیرون کند. دیروز بازخوری از یکی از مدیران ارشد کارفرما گرفتم که بخشی از آن برایم تأمل‌برانگیز بود: «.several of my colleagues remarked that you’re very smooth and unflappable too 😊 great qualities in a high pressure project delivery environment…»

«پس تو اردک هستی» خواندن نوشته »

نارنجک صوتی در کافه‌ی محبوبم

صبح طبق عادت معمول، لپ‌تاپم را برداشتم و راهی کافه‌ی محبوبم در خیابان چَپِل شدم – همان‌جا که به باور من، بهترین قهوه‌ی ملبورن و شاید جهان را دارد. چند دقیقه‌ای منتظر ماندم تا جای همیشگی‌ام خالی شود؛ میز پشت پنجره، رو به خیابان. نور کجتاب صبحگاهی افتاده بود روی ساختمان‌های قدیمی و سفید روبرو،

نارنجک صوتی در کافه‌ی محبوبم خواندن نوشته »

جاهای خالی، هیچوقت خالی نیستند

به جای خالی‌ات، در عکس نگاه می‌کنم. یک صندلی زرد، و برگ‌هایی که زردی به جانشان زده جاهای خالی هیچ‌وقت خالی نیستند؛ پُراند از غیبت کسی. سنگین‌اند از فقدان چیزی. روحی نادیدنی در آنها حضور دارد. برای همین از آنها رو برمی‌گردانیم. اما فقدان ما، همچنان به ما زل زده.

جاهای خالی، هیچوقت خالی نیستند خواندن نوشته »

از آرزو تا دفتر اکسنچر در ملبورن

از همان زمانی که مسیر مشاوره‌ی مدیریت و فناوری اطلاعات را به عنوان حرفه‌ام برگزیدم، دو نام برای من همواره قله و کعبه بودند: وقتی دانستم این دو غول جهانی با سرمایه‌گذاری مشترک، شرکتی به نام آواناد را بنیان نهاده‌اند، بر من مسجل شد که آواناد باید مقصد بعدی‌ام باشد. و شد. چند سال بعد،

از آرزو تا دفتر اکسنچر در ملبورن خواندن نوشته »

هر گفتگویی به جز سیاست و مذهب

دیشب به اتفاق دوستی رفتیم شب شعری در انجمن فرهنگی‌ای در ملبورن. من اولین بار بود که می‌رفتم. یکی از عزیزان قدیمی انجمن مقدمه‌ای فرمودند و آخرش اضافه کردند که اینجا همه چیز آزاد است مگر بحث درباره‌ی سیاست و مذهب، چون ممکن است به کسی بربخورد. نیک می‌دانم که قصد آن عزیز پیشگیری از

هر گفتگویی به جز سیاست و مذهب خواندن نوشته »

پیمایش به بالا